خاطراتِ مست‌کننده

از خاطرات گذشته‌ی خودتان چه استفاده‌هایی می‌کنید؟

1_ آبغوره می‌گیرم.

2_ زیرفرش قایمش کردم تا هیچ‌وقت آن را نبینم.

3_ باهاش برای بقیه داستان می‌گویم.

4-_ هیچ‌کدام.

 

خاطرات چه خوب باشند چه شرم‌آور نمی‌توانیم آنها را نادیده بگیریم، اگر چنین کنیم، انگار بخواهیم هویت خودمان را نادیده بگیریم. دیگر نمی‌دانیم چه چیزی دوست داشتیم، از چه لذت می‌بردیم، از چه می‌ترسیدیم و … .

ممکن است با خودتان بگویید: خوب من همچین خاطرات سربلندانه‌ای نداشتم که بخواهم برای خودم مرور کنم چه برسد به اینکه با افتخار برای دیگران تعریف کنم. حتی بدترین خاطرات هم شمای اکنون را فرزانه‌تر کرده است.

من خاطرات خودم را همیشه اینگونه می‌بینم، مثل شراب که در کوزه‌ی تنم مانده و قدیمی‌تر شده است. که خب خاصیت مدهوش‌کنندگی و خوشی گاهن همراه با درد عمیقی می‌دهد. هر چقدر که من با شراب درونم پیرتر و قدیمی‌تر می‌شوم، حرف‌های جالب و بیشتری برای گفتن پیدا می‌کنم. مثل می معروف مولانا، سرشار از عشق و داستان و شعر می‌شوم.

با خاطرات می‌شود به اندازه‌ی عالم نوشت به شرطی که شجاعت رویارویی با آنها را داشته باشیم و با بغلی گشاده آنها را پذیرا باشیم و فرار نکنیم.

از خاطراتتان برای نوشتن شروع کنید. اینگونه یاد می‌گیریم برای آینده‌مان خاطرات قشنگ‌تری بسازیم.

 

به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست های مرتبط