![](http://setarebehzadi.ir/wp-content/uploads/2023/04/no-imagw-600x600.jpg)
نامه برای سالوادور دالی عزیزم
سلام درود بر تو سالوادور عزیز همینکه دارم برای شما که سالهاست مردهاید نامه مینویسم، نشان میدهد که سلامت روان من به حد روح و
سلام درود بر تو سالوادور عزیز همینکه دارم برای شما که سالهاست مردهاید نامه مینویسم، نشان میدهد که سلامت روان من به حد روح و
این روزها خداروشکر بی گلایهام. انگار کمکم در حال جان گرفتن هستم. ولی خوب باید به سراغ چیزهایی که بخاطرش از همه چیز دست کشیده
آنجا که شوبرت بر آب میجهید آنجا که که موتسارت با پرندگان میخواند آنجا که گوته در کوره راهی پرپیچ و تاب سوتزنان میرفت و
مردها از آسمان میباریدند. یکیشان پای گلی افتاد و گل خشک شد. یکی دیگر در لیوان دختری افتاد و دختر عاشق شد. … انگار
در یک صبح بهاری زمانی که همه مردم مشغول به کار بودند. مردی چهل ساله در تمنای جدا شدن از رختخواب بود. دست آخر آن
چند روزی بود که نوشتنم از برکت افتاده بود. بارها از خودم پرسیدم که چرا؟ حدس زدم حتمن خزانه ی مغزم خالی، چند خط مفید
حالا که تولدم است، تصمیم گرفتم اینجا جشنم را بگیرم. معمولن تولد یک غم عجیبی برای من دارد. حس میکنم هر سال زهوارم بیشتر از
قربون نوشتن برم. گاهی اوقات هزارتا کاغذ سیاه میکنم آخرشم چیز دندونگیری نصیبم نمی شه، اما شب نصفه شب ایدهها منو می کشونن سمت دفتر
سلام من تازه وارد هستم. توی خیابانهای شیراز بساط میکنم. اینجا حتی دستفروشی هم شاعرانه است، بخاطر اینکه عطر حافظ همهجا پخشه. بقچه ای دارم
سلام حال و احوالت چطور است؟ امروز دوباره دلم هوایت را کرد، پس دوباره دست به دامن قلم و کاغذ شدم. اگر ایده واسه نوشتن