یادم است در گذشتهها قبل از اینکه حتی چیزی از نویسندگی بلد باشم، با توجه به علاقهام به داستانهایی که میخواندم، خیلی در تب و تاب نوشتن داستان بودم. اکانتی برای خودم در ویرگول درست کرده بودم و مینوشتم.
یکبار تحت تاثیر پیرمرد خنزرپنزر در کتاب بوف کور یک داستان خیلیخیلی کوتاه نوشته بودم، در داستان مفاهیم سایه یونگ را هم مخلوط کرده بودم و خلاصه داستان که نه یک شلمشوربایی درست کرده بودم اسمش را هم گذاشته بودم داستان.
بعد از نوشتن داستان یک پینوشت طول درازیی هم نوشته بودم. نالیده بودم از اینکه من نویسنده تازهکار و نوپا هستم، در داستانم میخواستم این مفاهیم و آن مفاهیم را نشان بدهم. خلاصه نشستم خودم در مورد داستانم توضیح دادم.
یک نفر برایم کامنت گذاشته بود: میدانی چیست؟ پینوشت، از خود داستانت قشنگتر بود.
و آنجا بود که صدای شکستنم به عرش رسید.
حالا که به آن زمان فکر میکنم، چرا واقعا بیشتر به خودم زحمت ندادم تا بتوانم توضیحات را در داستان به نمایش بگذارم که چنین کامنتی نگیرم. از همانموقع از توضیح دادن متنفر شدم.
بعد از آن اتفاق به این نتیجه رسیده بودم مینویسم و دیگر توضیح به دنبال توضیح و معنی نمیگردم، بگذار هرکه هرچه خواست از داستانم برداشت کند. بعدش سیلی عظیمی کامنت گرفتم: داستانهایت زیادی پیچ در پیچ و گنگ است، و من اینطور بودم که یعنی چه گنگ است؟ اینکه خیلی واضح است.
خب همانطور که در ابتدا گفتم من نویسندهای کاملا غریزهنویس بودم و به قواعد کاری نداشتم اصلا در مخیلهام نمیگنجید که باباجان در این کشمشهای بیهدف، نمادسازیهای الکی خواننده دقیقا باید چگونه داستان را بفهمد؟ در ذهن تو همهچیز واضح است چون اطلاعات داری ولی ذهن مخاطب هیچ ایدهای ندارد که قرار است چه بشود و اگر اطلاعات داده نشود همهچیز گنگ نامفهموم میشود.
بعد از ان داستان درست است که باز اشتباهاتی کردم. ولی همه اینها به من یاد داد که سختیها را به جان بخرم و جای توضیح دادن و وراجی در داستان آن را نشان بدهم، در شخصیتپردازیهایم، در کشمکشهای داستان.
این موضوع را در پیرنگ برای فیلمنامهنویسی یاد گرفتم.
لیندا جیکوگل مینویسد: درام به شیوه متفاوت از متن روایی مخاطب خود را متقاعد میکند. در یک کتاب نویسنده میتواند افکار یکشخصیت را توضیح بدهد. اما در فیلم _ بهخصوص وقتی در آن راوی استفاده نمیشودـ فیلمنامهنویس باید آنچه را در ذهن یک شخصیت میگذرد، آنچه را احساس میکند و میاندیشد، برای ما عیان کنند و این اتفاق میتواند بسیار دشوار باشد.
همانطور که اشاره شد میتوان توضیح داد و گاهی ناگزیر میشویم که اینکار را انجام بدهیم. ولی هنر نویسندگی داستان در نشاندادن است نه توضیح دادن وقایع و صحنهها.
آخرین نظرات: